ترس

اگر از عامل خارجی دچار پریشانی می‌شوید، درد ناشی از خود آن عامل نیست بلکه برآورد شما از آن عامل است که اهمیت دارد. و شما توانایی از بین بردن این ترس در هر لحظه‌ای که می‌خواهید را دارید. (مارکوس اورلیوس)

دال دوست داشتن

غم یکی از همین روز ها ، در فاصله ی نادیدنی بین دو فنجان به لب بردن بی هوا ،

 با طعم قهوه و قهقه بر سر میز بی خیالی عصر گاهی در جمع یاران دل شاد.

یا در دود بازیگوش سیگار ، آمیخته با سکر هم آغوشی ،

 یا لا به لای دو نت سرخوش که در رخوت شامگاه یک روز تعطیل  ،

جست و خیز کنان از پی هم می آیند تا به گوش برسند ،

وقتی هیچ بهانه ای توی دنیا پیدا نمی کنی برای ناخوشی ، غم تو را می جوید ،یک صندلی پیش می کشد و از پشت دست بر شانه ات می گذارد . هم چون کالبدی نامریی ، اما ذی روح و ذی نفس . تا باور کنی که غم ، صفت  و حالن افعال و احول ما نیست. یک مخلوق مستقل  است در جهان. که بیرون ازما زندگی می کند ، راه می رود ،چرخ می زند و پرواز می کند . هرچند ، کمتر از ما حرف می زند . در سکوت خودش را می سراند  توی لحظه هامان.

ادامه خواندن “دال دوست داشتن”

دال دوست داشتن

وقتی شما تجربه سوگ – مرگ، جدایی،هجرت یا فقدان – را از سر میگذرانید، پس از مدتی – کم یا زیاد – دردش التیام می یابد، زخمش خوب می شود و خاطراتش کمرنگ و حتی گاهی فراموش. زیرا روح هم مثل بدن توانایی ترمیم خود را دارد. می تواند سلول های تازه ای بسازد و تکه های شکسته و پاره ی خود را دوباره به هم پیوند دهد . اما با هر تجربه ، اتفاقی افتاده است که قابل برگشت نیست…

ادامه خواندن “دال دوست داشتن”