دوست نیچه “ره”

نیچه گفت” من دوستی دارم به نام “ره” كه یك فیلسوف است. هردو معتقدیم كه خدا مرده است. او از این موضوع نتیجه میگیرد كه یك زندگی بدون خدا، بیهوده است و یاس او تا ان اندازه است كه نگاهی عاشقانه به خودكشی دارد؛ و او همیشه مدالی را كه كپسول سمی به ان اویزان است، به گردنش می اندازد. برعكس برای من بی خدایی دلیلی برای شادی است! من از این ازادی لذت میبرم. به خود میگویم اگر خدا وجود داشته باشد دیگر چه چیزی برای خلق كردن باقی میماند؟ متوجه هستید؟ یك نتیجه، یك ماده اولیه و دو واقعیت!

نیچه گفت:شما با كتابهای من اشنایی دارید. پس باید بدانید كه نوشته هایم فقط به این دلیل كه شیوا یا عالمانه می نویسم، متقاعد كننده نیستند، بلكه چون این جسارت را دارم كه خود را از اسایش گلّه دور كنم و تقویت خویش را تمایلی شریر بدانم. تحقیقات و علم با بی اعتقادی اغاز میشود. و بی اعتقادی لازم و هیجان انگیز است! فقط قدرت، درمقابل ان ایستادگی میكند.
میدانید كه سوال تعیین كننده دانشمندان چیست؟ سوال تعیین كننده این است:

“او تحمل چه مقدار از واقعیت را دارد؟ ”

#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_د_یالوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *